بد قول...
سلام
سلام دوباره.سلام بعد از یک سال دوری.نمیدونم چرا دیگه نیومدم؟شاید فکر میکردم وبلاگ نوشتن آسون باشه.یا حداقل به نظرم میرسید اونقدر تبحر دارم که به محض اراده بیام و بنویسم ولی کار آسونی نیست شاید م من بلد نیستم و البته ذوق هنری هم میخواد که بیای و از زندگی ات بنویسی.
وای که اینجا به یه گردگیری اساسی نیاز داره.چقدر دور افتاده و خاموش به نظر میاد ! انشاالله که بتونم اینجا رو جلا ببخشم و ازش یه خونه امن واسه حرفهای دلم بسازم
یشتر از یک سال هست که نیومدم و باید بابت این بدقول بودنم از خودم معذرت بخوام.
مدت هاست خواننده خاموش وبلاگ ها هستم تا اینکه بعد از مدت ها تصمیم جدی گرفتم که بیام و دوباره از نو بسازم اینجا رو
بعد از آخرین پست قند عسلم پسر نازنینم آرش زندگی من فرشته معصومم 23 مهر 1392 چشمهاشو به این دنیا باز کرد و روح حیات به دنیای ما بخشید.
خداوندا بخاطر همه نعمت هات سپاسگذارتم
آرزو میکنم بتونم دوستان خوبی پیدا کنم.یا حق...